رخساره‌هاي زيستي ميكروسكوپي و محيط‌‌هاي رسوبي سازند آسماري


عضو شوید


نام کاربری
رمز عبور

:: فراموشی رمز عبور؟

عضویت سریع

نام کاربری
رمز عبور
تکرار رمز
ایمیل
کد تصویری
براي اطلاع از آپيدت شدن وبلاگ در خبرنامه وبلاگ عضو شويد تا جديدترين مطالب به ايميل شما ارسال شود



تاریخ : سه شنبه 2 آذر 1395
بازدید : 759
نویسنده : فسیل شناس



رخساره‌هاي زيستي ميكروسكوپي و محيط‌‌هاي رسوبي
سازند آسماري در ناحيه لالي (شمال مسجد‌سليمان)


 
مسعود كيمياگري*، حسين وزيري‌مقدم*، عزيزاله طاهري**و
حسن اميري بختيار***

*گروه زمين‌شناسي دانشگاه اصفهان
**گروه زمين‌شناسي دانشگاه صنعتي شاهرود
***شرکت ملي نفت ايران (اداره زمين شناسي مناطق نفت خيز جنوب )


چكيده
در اين پژوهش سازند آسماري كه توالي ضخيمي از سنگهاي کربناته با سن اليگوـ ميوسن در برش لالي است، با هدف تعيين رخساره‌هاي زيستي، ديرينه ‌محيط‌ها و ارائه يك مدل رسوبي مورد مطالعه قرار گرفته است. حاصل مطالعات دقيق سنگ‌شناختي و فسيل‌شناختي تشخيص 10 ريز‌رخساره مربوط به پنج ديرينه ـ محيط بود.
 رسوبات دربردارنده اين ميكروفاسيس‌ها در پنج محيط رسوبي اصلي شامل پهنه كشندي، لاگون، سدهاي ماسه‌اي بيوكلاستي (shoal)، سراشيب (slope) و بخش ژرف‌تر درياي باز (basin) نهشته شده‌اند. اين محيط‌ها بخشي از يك پلاتفورم کربناته بوده‌اند كه بر روي يك شلف باز قرار داشته و سد مؤثري لاگون را از درياي باز جدا نمي‌ساخته‌است. 

واژه‌هاي کليدي: سازند آسماري، اليوميوسن، ميكروفاسيس، چينه‌نگاري سكانس.

 
مقدمه
سازند آسماري، توالي ضخيمي از سنگ‌هاي کربناته اليگوميوسن است كه سنگ مخزن اصلي نفت خام در جنوب غربي ايران محسوب مي‌شود. اين لايه‌‌ها بر روي يك پلاتفورم کربناته در حوضه زاگرس نهشته شده‌اند (شكل 1). سازند آسماري در سرتاسر زاگرس حضور دارد، اما در فرو‌افتادگي دزفول كامل‌ترين توالي 
 
 
شكل1- نمودار تطابق واحدهاي سنگ‌چينه‌اي ترشيري در جنوب‌غرب ايران ( Ala, ).

 
آن ديده مي‌شود. اين سازند از نظر ليتولوژي شامل لايه‌هاي سنگ‌آهك، سنگ‌آهك دولوميتي، و سنگ‌آهك رسي مي‌باشد ( Adams and Bourgeois).
در شمال‌غرب حوضه زاگرس، بخش تبخيري كلهر با سنگ‌آهك‌هاي آسماري مياني به طور بين انگشتي قرار مي‌گيرد، اما در جنوب شرق اهواز، رخساره ماسه ‌سنگي جايگزين لايه‌هاي آهكي مي‌شود. هدفهاي اصلي اين پژوهش عبارتند از: 1ـ تحليل و تشخيص رخساره‌ها‌ي اين توالي (که 345 متر ضخامت دارد)، و 2ـ طبقه‌بندي رخساره‌ها به منظور ارايه يك مدل رسوبي براي تشكيل سازند آسماري.

روش مطالعه و موقعيت منطقه مورد مطالعه
منطقه مورد مطالعه در 141 كيلومتري شمال اهواز و 60 كيلومتري شمال‌شرق لالي قرار گرفته است (شكل 2). برش پيمايش شده در تاقديس گورپي، تنگ انبار اسپيد با عرض جغرافيايي 32 و 30 شمالي، و طول جغرافيايي 49 و 11 شرقي قرار دارد.
در مرحله نخست برش لالي بر روي زمين مطالعه گرديد. با توجه به 345 متر ضخامت سازند در اين برش بيش از 300 نمونه به طور منظم (با فواصل حدود يک متر) و با در نظر گرفتن تغييرات رخساره‌اي برداشت و از آنها مقطع نازك تهيه شد. تعدادي نمونه هم از سازند زيرين (پابده) برداشته شد.اين مقاطع از نظر پتروگرافيكي و ديرينه‌شناختي براي تعيين ميكروفاسيس‌ها بررسي گرديدند. در اين مطالعات نوع دانه‌هاي كربناتي، بافت‌ها و مورفولوژي كنشي روزنداران بزرگ مورد توجه قرار گرفت، و بر اساس روند تغييرات آنها 10 ميكروفاسيس کربناته نامگذاري و معرفي‌‌شد. نامگذاري سنگهاي آهكي بر اساس روش دانهام ( Dunham, ) انجام گرديد، و ميكروفاسيس‌ها بر اساس روش لاسمي ( Lassemi, ) طبقه‌بندي شدند. 

 
 
شكل2- موقعيت جغرافيايي و نقشه راه‌هاي دستيابي به منطقه مورد مطالعه.

 
كارهاي پيشين
نام آسماري توسط باسك و مايو ( Busk and Mayo, ) براي اولين بار به سكانسي از سنگهاي آهکي با سن كرتاسه تا ائوسن داده شد. ريچاردسون، ون بوئك و ليز(Richardson, 1929, Van Boecha and Lees, 1924)
نيز آسماري را مطالعه نمودند. ليز ( Lees, ) با بازنگري كارهاي قبلي سن اليگوميوسن را براي آسماري در نظر گرفت، و توماس ( Thomas, ) نخستين تعريف آسماري را ارايه كرد. مطالعه دقيق و معرفي رسمي سازند توسط جيمز و وايند
 ( James and Wynd, ) انجام گرفت. آدامز و بورژوا 
( Adams and Bourgeois )، ولز ( Wells,) لانتري (1371)، و جلالي ( Jalali, ) ضمن بررسي پژوهش‌هاي قبلي ويژگي‌هاي سنگ‌شناختي و ميكروفوناي آسماري را توصيف كردند.
در سالهاي اخير با مطالعه برش‌هايي از رخنمون‌هاي مختلف سازند و داده‌هاي تحت‌الارضي صيرفيان ( Seyrafian)، صيرفيان و همكاران (Seyrafian et al., 1996)، همداني و ديگران ( Hamedani et al.,)، و صيرفيان و همداني ( Seyrafian and Hamedani,)، صيرفيان ( Seyrafian, )، چينه نگاري زيستي و محيط هاي رسوبي آسماري را در زاگرس مرکزي مورد كاوش قرار داده‌اند. همچنين محيط رسوبي و سکانسهاي اين سازند توسط رئيسي و لاسمي (1379) در فروافتادگي دزفول جنوبي، و توسط ملکي خيمه سري (1378) در حاشيه شمالي فرو افتادگي دزفول مورد مطالعه قرار گرفت.

ميكروفاسيس‌ها
در اين پژوهش براي طبقه‌بندي ميكروفاسيس‌هاي سازند آسماري علاوه بر توجه به معيارهاي معمول سنگ‌شناختي و فسيل‌شناختي، مورفولوژي كنشي مجموعه‌هاي روزن‌داران را در نظر گرفتيم. عواملي مثل نور، ميزان شوري، نوع پي‌لايه و … بر ويژگي‌هاي ريختي و توزيع روزن ‌داران بزرگ در پلاتفورم‌هاي کربناته تاثير مي‌گذارند. به همين دليل همبستگي ظريفي بين تجمع‌ جنس‌هاي فسيلي با هر رخساره وجود دارد. 
در بسياري از توالي‌هاي رسوبات دريايي پالئوژن روزنداران بزرگ به فراواني يافت مي‌شوند. پس مي‌توان از اين ميكروفسيل‌ها براي بازسازي ديرينه‌ محيط‌ها كمك گرفت
(Frost and Langenheim,1974; Fermont,1982; Setiawan,1983; Geel,.2000)
ميكروفاسيس‌هاي شناخته‌شده در اين منطقه عبارتند از:
 ) مادستون ـ وكستون حاوي روزنداران پلانكتون
بخش عمده دانه‌هاي اين ريزرخساره را روزنداران پلانكتون مانند گلوبي‌ژرينيدها و گلوبوروتاليدها تشكيل مي‌دهند. ساير تاكسون‌ها روزنداران كوچك كف‌زي هستند(Pl. 1/A). 
تفسير ديرينه‌محيطي: مقايسه پراكنش روزنداران اليگو ـ ميوسن در برش لالي با گستره عمق روزنداران امروزي نشان مي‌دهد تفوق روزنداران پلانكتون بخش ژرف حوضه را مشخص مي‌كند. حضور پلانكتون‌ها و فقدان گونه‌هاي بزرگ همزيست‌دار نشانه نهشته شدن رسوبات در محيطي پايين‌تر از زون نوري درياي باز است.
وفور روزنداران پلاژيك محيط سراشيب خارجي تا بخش ژرف تر درياي باز را براي تشكيل اين ميكروفاسيس پيشنهاد مي‌كند. اين محيط از قاعده تاثير امواج عادي پايين‌تر است ( ;Wilson Flugle ; Geel, ).
با افزايش ژرفا اين ميكروفاسيس به مارن‌هاي سبز پلاژيك تغيير مي‌يابد و به سوي بخش كم‌عمق‌تر سراشيب (Slope) به ميكروفاسيس تبديل مي‌شود.
 ) وكستون ـ پكستون بايوكلاستي حاوي روزنداران پلانكتون
در اين ميكروفاسيس كه به طور عمده از خرده‌هاي چند ميليمتري بريوزوئرها، نرم‌تنان و خارپوستان تشكيل شده، قطعه‌هاي بزرگ اسكلتي نادرند. تاكسون‌هاي اصلي فرام‌هاي پلانكتون (گلوبي‌ژرين‌ها و گلوبوروتاليدها) هستند، اما فرام‌هاي كوچك كف‌زي هم حضور دارند (Pl. 1/B).
تفسير ديرينه ‌محيطي: بخش خارجي شلف به عنوان محيط رسوبي تشكيل اين رخساره پيشنهاد مي‌شود. پدلي ( Pedley, ) ميكروفاسيس مشابهي را از محيط رسوبي سراشيب بيروني رمپ مالت با سن تورونين گزارش كرده است.
 ) وكستون ـ پكستون نوموليتيد و بايوكلاست دار حاوي روزنداران پلانكتون
حضور هم‌زمان جان‌داران كف‌زي و پلانكتون ويژگي اصلي اين ميكروفاسيس است. كف‌زي‌ها شامل روزن‌داران بنتيك (اوپركولينا و لپيدوسيكلين‌هاي بزرگ) و ساير فسيل‌ها مانند خارپوستان، خزه‌شكلان و كوراليناسه‌آ هستند. روزنداران پلانكتون (گلوبي‌ژرين‌ها و گلوبوروتاليدها) بخش ديگر دانه‌هاي اسكلتي را تشكيل مي‌دهند (‍Pl. 1/C).
تفسير ديرينه ‌محيطي: حضور هم‌زمان و فراواني نسبي تقريبا برابر روزنداران بزرگ كف‌زي و پلانكتون بخش پاييني محيط سراشيب را مشخص مي‌كند. روزنداران منفذدار مانند نوموليتيدهاي بزرگ و پهن (همزيست‌دار)، از قبيل اوپركولينا و هتروستژينا در عميق‌ترين بخش‌هاي حوضه تا مرز زيرين ناحيه نوري سكني مي‌گزينند ( Romero et al., ). پس تركيب زيستا نشان مي‌دهد كه محيط تشكيل اين ميكروفاسيس حد واسط محيط تشكيل رخساره‌هاي كف‌زي و پلانكتون است.اين محيط شامل قسمتي از سراشيب پلاتفورم است كه بين قاعده تاثير امواج عادي و طوفاني قرار مي‌گيرد. گيل ( Geel, ) رسوبات مشابهي را از بخش ژرفتر شلف جنوب شرق اسپانيا گزارش نموده است.
 ) وكستون ـ پكستون كوراليناسه‌آ، بايوكلاست و نوموليتيددار
دانه‌هاي اسكلتي اين ميكروفاسيس شامل فرام‌هاي كف‌زي، كوراليناسه‌آ و قطعه‌هايي از اكينودرم‌ها و بريوزوئرها هستند. روزن‌داران بزرگ اين محيط عبارتند از: اوپركوليناهاي بزرگ، هتروستژينا، لپيدوسيكلينا، نئوآلوئولينا و آمفي‌ستژينا. پلانكتون‌هاي اندكي هم در اين ميكروفاسيس يافت مي‌شوند (Pl. 1/D).
تفسير محيطي: اوپركولينا بر روي رسوبات نرم زندگي مي‌كند، اما هتروستژينا روي پي‌لايه‌هاي سخت مي‌خزد ( Reiss & Hottinger, Hoheneger et., al., ). لپيدوسيكلين‌هاي پهن و بزرگ معرف شوري عادي آبهاي اقيانوس هستند. آنها آزادانه روي بستر دريا زندگي مي‌كنند يا به اجسام درون ناحيه نوري مي‌چسبند ( Geel, ). تجمع فوني اين ريزرخساره (نوموليتيدها، كوراليناسه‌آ، و تعداد اندكي روزندارپلانكتون) نماينده محيط‌ كم‌عمق‌تري بر روي سراشيب پلاتفورم در نزديكي 
 
 
 
پليت1- عكس‌هايي از مقاطع نازك نمونه ميكروفاسيس‌هاي درياي باز (مقياس ترسيمي 5/0 ميلي‌متر)
a) مادستون ـ وكستون حاوي روزنداران پلانكتون، (روزن دار پلانکتون در مرکز عکس)، b ) وكستون ـ پكستون بايوكلاستي حاوي روزنداران پلانكتون (بايوکلاست: پايين سمت چپ و روزن دار پلانکتون لبه‌ي سمت راست عکس)، (c وكستون ـ پكستون نوموليتيد و بايوكلاست دار حاوي روزنداران پلانكتون (دو نوموليتيد در مرکز، روزن دار پلانکتون در ميانه سمت راست، و تعدادي بايو کلاست در نيمه پاييني عکس نزديک به خط مياني)، (d وكستون ـ پكستون كوراليناسه‌آ، بايوكلاست و نوموليتيددار (کوراليناسه آ سمت راست، نوموليتيد سمت چپ بالا، بايوکلاست‌ها به خصوص در نيمه پاييني عکس ديده مي‌شوند ).
 

سدهاي بيوكلاستي پرانرژي است.
 ) گرينستون بايوكلاستي
فراواني خرده‌صدف‌هايي از قبيل بريوزوئرها و خارپوستان ويژگي مهم اين ميكروفاسيس است. اين بيوكلاست‌ها پوشش ميكريتي دارند. ساير اجزا زيستي شامل روزن‌داران كف‌زي مانند اوپركولينا و لپيدوسيكلينا هستند(Pl. 2/A). 
تفسير ديرينه‌محيطي: جورشدگي و گردشدگي خوب، و فقدان زمينه دانه‌ريز شرايط پرانرژي محيط تشكيل اين رخساره را نشان مي‌دهد. بر اساس شباهت اين رخساره با ميكروفاسيس استاندارد توصيف شده توسط ويلسون (1975) و فلوگل (1982) مي‌توانيم آن را به سدهاي بيوكلاستي كه بالاتر از قاعده تأثير امواج عادي در حاشيه پلاتفورم تشكيل مي‌شوند، نسبت دهيم.
 ) پكستون ـ گرينستون بيوكلاست، روزندار و كوراليناسه‌آ دار
در اين ميكروفاسيس زيستاي كف‌زي متنوعي شامل روزن‌داران (اوپركولينا‌هاي كوچك تا متوسط، هتروستژينا، لپيدوسيكليناها، نئوآلوئولينيدها، ميليوليدها، روتاليدها، و آمفي‌ستژينا)، خزه‌شكلان، خارپوستان و جلبك‌هاي كورالين (به خصوص ليتوفيلوم و ليتوتامنيوم) حضور دارد. در برخي از مقاطع نازك بافت سنگ وكستون است (Pl. 2/B).
تفسير ديرينه‌محيطي: در ناحيه نوري پاييني روزنداران پهن وبزرگ منفذدار كه همزيست‌هاي دياتومه‌اي دارند تفوق دارند ( ; Romero et al Leuteneger,‌). ولي در لاگون روزنداران بي‌منفذ چون ميليوليدها، نئوآلوئولين‌ها، و پنروپوليدها فراوانترند( Geel,). 
وجود نوموليت‌هاي ريز تا متوسط در كنار روزنداران پرسلانوز نشان مي‌دهد رسوبگذاري در حاشيه شلف به سمت لاگون رخ داده است.
 ) وكستون- پكستون نئوآلوئولينيد، ميليوليد و بايوكلاست دار
 روزن‌داران كف‌زي مانند نئوآلوئولينيدها، ميليوليدها، و آركياس اجزا مهم سازنده اين ميكروفاسيس هستند. روزنداراني چون مآندرينا، دندريتينا، آستريتريلينا، پنروپليس و آمفي‌ستژينا در اين رخساره نقش فرعي دارند.سازندگان ديگر زيستي خارپوستان و جلبك‌هاي كوراليناسه‌آ هستند (Pl. 2/C).
تفسير ديرينه‌محيطي: در بخش بالايي ناحيه نوري بيشتر روزنداران بزرگ پرسلانوز كه اكثرشان با داينوفيسه‌آ، كلروفيسه‌آ، يا رودوفيسه‌آ همزيستند، تفوق دارند ( ; Romero et al. Leutenegger, ). نئوآلوئولين‌ها روي همه نوع پي‌لايه در آبهاي شفاف و نسبتا كم‌عمق در نواحي محدود شده زندگي مي کنند. سورتيدا مانند آركياس بيشتر روي برگ‌هاي جلبك‌هاي دريايي زندگي مي‌كنند( Geel, ).
پنروپليدها چون اپي‌فيت هستند نسبت به ماهيت پي‌لايه بي‌تفاوتند. آنها در لاگون‌هاي فوق‌شور محدودشده مي‌زيند ( Romero et al. ).
حضور تعداد زيادي از بي‌منفذهاي پرسلانوز محيطي تا حدي فوق‌شور را نشان مي‌دهد. اين ويژگي به رسوبگذاري در محيط لاگون اشاره دارد.
 ) پكستون ـ گرينستون بيوكلاست، اينتراكلاست و ميليوليددار
دانه‌هاي اصلي اين ميكروفاسيس روزن‌داران كف‌زي (ميليوليدها)، بيوكلاستهايي از قطعه‌هاي خارپوستان و صدف نرم‌تنان، و اينتراكلاست‌هايي كم و بيش گرد شده هستند (/D Pl. ).
تفسير ديرينه‌محيطي: ميليوليدها، بي‌منفذهاي بي‌همزيست هستند كه مي‌توانند در آبهاي بسيار كم‌عمق از نيمه‌شور تا فوق‌شور زندگي كنند ( Geel,). وانت‌لند ( Wantland, ) هم مجموعه‌هاي ميليوليدي را از لاگون‌ها گزارش نموده‌ است.
بر اساس نوع بافت و فراواني ميليوليدها و اينتراكلاست‌ها بخش نزديك به پهنه كشندي يك لاگون محدود شده را براي تشكيل اين رخساره پيشنهاد مي‌كنيم.
 ) مادستون با خرده فسيل
اين رخساره از ليتوتايپ‌هاي گل‌اتكا شامل لامينه‌هايي با ضخامت ميليمتري كه عموماً حاوي خرده صدف هستند، تشكيل شده است (/E Pl. ).
 
 
 
پليت2- عكس‌هايي از مقاطع نازك نمونه ميكروفاسيس‌هاي لاگون و پهنه كشندي (مقياس ترسيمي 5/0 ميلي‌متر).
a) گرينستون بايوكلاستي، b) پكستون ـ گرينستون بيوكلاست، روزندار و كوراليناسه‌آ دار (بيوکلاست‌ها در پائين و بخش مياني، روزن داران در قسمت بالايي، و کوراليناسه آ در پايين عکس ديده مي شوند)، c) وكستون ـ پكستون نئوآلوئولينيد، ميليوليد و بايوكلاست دار (نئوآلوئولينيد در بالاي عکس سمت راست، ميليوليد در مرکز و سمت چپ، و بيوکلاست‌ها پايين سمت راست عکس ديده مي‌شوند)، d) پكستون ـ گرينستون بيوكلاست، اينتراكلاست و ميليوليددار ( بيوکلاست بالا سمت راست، اينتراکلاست‌ها پايين سمت راست، و ميليوليدها بال سمت چپ عکس به خوبي ديده مي‌شوند)، e) مادستون با خرده فسيل (خرده فسيل‌ها در پايين عکس)، f) باندستون استروماتوليتي.
 
 
شكل3- ستون توزيع عمودي ميكروفاسيس‌ها و چرخه‌هاي رسوبي رسوبات اليگو ـ ميوسن در ناحيه لالي

 
تفسير محيطي: بافت، و جايگاه اين رخساره در ستون ميكروفاسيس‌ها نشان مي‌دهد در لاگون محدود شده تشكيل گرديده‌است.
 ) باندستون استروماتوليتي
اين ميكروفاسيس از لامينه‌هاي استروماتوليتي تشكيل شده است (/F Pl. ). فابريك چشم‌پرنده‌اي هم به طور موضعي در اين ريزرخساره ديده مي‌شود.
تفسير محيطي: وجود بافت استروماتوليتي كه گاهي به‌طور موضعي در آن ساختار دياژنزي چشم‌پرنده‌اي مشاهده مي‌شود، نشان مي‌دهد رسوبات حاوي اين ميكروفاسيس در محيط بين‌كشندي زيرين تا فراكشندي ته‌نشين شده‌اند.

چرخه‌ها و مدل رسوبي 
بر اساس توزيع روزن‌داران، ساختارهاي رسوبي فيزيكي، و روابط هندسي رخساره‌اي، پنج محيط رسوبي در اليگو ـ ميوسن براي سازند آسماري در برش لالي تشخيص داده شد. اين پنج محيط شامل پهنه كشندي، لاگون، سد ماسه‌اي بيوكلاستي (Shoal)، سراشيب و بخش ژرف تر درياي باز مي‌باشند.  
در ناحيه مورد مطالعه، باندستون استروماتوليتي، فابريك چشم‌پرنده‌اي، حضور دولوميت و ساختار لامينه‌اي از نشانه‌هاي رسوبگذاري در محيط پهنه كشندي هستند. باندستون‌هاي استروماتوليتي موجي يا مسطح بر اثر احتباس و اتصال رسوبات کربناته توسط سيانوباكتري‌ها در زون بين‌كشندي تشكيل مي‌شوند.
رخساره‌هاي لاگون (Lagoon) بسيار متنوع‌اند. ويژگي مشترك آنها حضور روزن‌داران پرسلان بي‌منفذ فراوان مانند ميليوليدها، نئوآلوئولينيدها، آركياس و پنروپليس است. به سوي سد ماسه‌اي بيوكلاستي (Shoal)، مي‌توانيم اين روزن‌داران را در كنار منفذدارهايي چون نوموليتيدهاي عدسي‌شكل، لپيدوسيكلينيدها و نئوروتالياها مشاهده كنيم. گرينستون بيوكلاستي رخساره سد ماسه‌اي بيوكلاستي را مشخص مي‌كند. بخش عمده دانه‌هاي اسكلتي از جانداران درياي باز كه در قلمرو حاشيه پلاتفورم زندگي مي‌کنند، منشا مي‌گيرند. فقدان گل و جورشدگي دانه‌ها محيطي پرانرژي را نشان مي‌دهد كه در آن امواج و جريان‌ها دانه‌هاي اسكلتي را جابجا و بازآوري مي‌كنند. در رخساره سد ماسه‌اي بيوكلاستي دانه‌هاي اسكلتي به طور عمده از خارپوستان و بريوزوئرها تشكيل مي‌شوند.
رخساره‌هاي سراشيب (Slope) حاوي تعداد زيادي از روزن‌داران روتاليدي بزرگ منفذدار مانند نوموليتيدها و لپيدوسيكلين‌هاي پهن و بزرگ هستند. به طرف ژرفاي حوضه (Basin) تجمع هم‌زمان روزن‌داران پلانكتون و روزن‌داران بزرگ كف‌زي ديده مي‌شود. وجود روزن‌داران پلانكتوني به تنهايي همراه با بافت‌هاي مادستون يا وكستون كه در آبهاي راكد و آرام تشكيل مي‌شوند، نشان دهنده رخساره حوضه ژرف هستند.
تغييرات نسبي سطح آب دريا در حين تشكيل توالي رسوبي مورد مطالعه سبب مهاجرت اين پنج محيط رسوبي در امتداد عمود بر خط ساحلي بر روي يكديگر شده، و چهار چرخه رسوبي ايجاد كرده‌است(شكل3). 
در بسياري از جايگاه‌هاي رسوبي کربناته امروزي هم پنج محيط رسوبي مذكور تشخيص داده‌شده‌اند ( Read, Jones and Desrochers,) در ميان اين جايگاه‌ها شايد بهترين همتا براي مقايسه از نظر ژرفاي 
 
 
شكل4- مدل رسوبي پيشنهاد شده براي تشكيل رسوبات كربناته‌ي سازند آسماري
در ناحيه لالي، حوضه زاگرس، جنوب‌غرب ايران

 
آب، خليج فارس باشد. زيرا شباهت‌هاي زيادي با حوضه فورلند زاگرس در خلال اليگوميوسن دارد. هر دو جايگاه، حوضه‌هاي فورلندي حاشيه‌اي هستند كه هندسه يكساني دارند و سراشيب‌هاي كم عمق‌شان قابل مقايسه است. 
بنابراين مطالعات رسوب‌شناختي و ديرينه‌شناختي نشان مي‌دهند كه توالي رسوبي کربناته مورد مطالعه شايد در يك پلاتفورم کربناته از نوع رمپ نهشته شده است
 (Tucker, ; Tucker & Wright ; Read, ) 
(شكل4) .

نتيجه‌گيري  
در نهشته‌هاي سازند آسماري در برش لالي 10 ميكروفاسيس تشخيص داده شده‌اند كه از اين قرارند‍ 
 ) مادستون- وكستون حاوي روزنداران پلانكتون
 ) وكستون- پكستون بايوكلاستي حاوي روزنداران پلانكتون 
 ) وكستون- پكستون نوموليتيد و بايوكلاست دار حاوي روزنداران پلانكتون 
 ) وكستون- پكستون كوراليناسه‌آ، بايوكلاست و نوموليتيددار 
 ) گرينستون بايوكلاستي
 ) پكستون-گرينستون بيوكلاست، روزندار و كوراليناسه‌آ دار
 ) وكستون- پكستون نئوآلوئولينيد، ميليوليد و بايوكلاست دار
 ) پكستون- گرينستون بيوكلاست، اينتراكلاست و ميليوليددار
 ) مادستون با خرده فسيل
 ) باندستون استروماتوليتي
ميكروفاسيس‌هاي فوق بر اساس ويژگي‌هاي‌شان به اين محيط‌هاي رسوبي نسبت داده مي‌شوند: ) سراشيب بيروني تا بخش ژرف تر درياي باز، ) سراشيب بيروني، ) سراشيب، ) سراشيب فوقاني، ) سد ماسه‌اي بيوكلاستي در حاشيه پلاتفورم، ) حاشيه پلاتفورم به سوي لاگون، ) لاگون، و ) لاگون محدود شده، ) پهنه كشندي.
محل رسوبگذاري شايد يك رمپ کربناته بوده كه در آن بخش ژرف تر درياي باز (برون ـ رمپ) و سراشيب توسط يک حاشيه پلاتفورمي (دامنه‌ي رمپ) ساخته ‌شده از ماسه هاي بايوكلاستي از يك لاگون و پهنه كشندي جدا مي‌شده‌اند.  


تشکر و سپاسگزاري
مؤلفان لازم مي‌دانند از دانشگاه اصفهان و شرکت ملي نفت ايران ( اداره زمين شناسي مناطق نفت خيز جنوب) به خاطر تأمين هزينه اين پژوهش تشکر کنند. 

 
منابع 
 
1. رئيسي ع. و لاسمي ي. بررسي ميكرو فاسيس‌ها محيط رسوبي و سكانس‌هاي سازند آسماري (اليگو ميوسن) در فرو افتادگي دزفول جنوبي: خلاصه مقالات چهارمين همايش انجمن زمين شناسي ايران، صفحه 179-181، 1379.
2. كلانتري، ا. سنگ‌چينه‌اي و رخساره‌هاي ميكروسكوپي زاگرس: انتشارات شركت ملي نفت ايران، 421 صفحه، 1371.
3. ملکي خيمه سري، س. تفسير محيط رسوبي سازند آسماري در حاشيه شمالي فرو افتادگي دزفول، پايان نامه کارشناسي ارشد، دانشگاه شهيد بهشتي، دانشكده علوم زمين، 1378.
  Adams, C. G. and Bourgeois, E.: Asmari Biostratigraphy. - Geol. and Exploration Div., IOOC Report, no. , (Unpubl.). ( )
  Ala MA Chronology of trap formation and migration of hydrocarbons in Zagros sector of southwest Iran. AAPG Bull . ( )
  Busk, H. G. and Mayo, H. T.: Some notes on the geology of the Persian oil fields. - J. Inst. Petrol. Tech., no. . ( )
  Dunham, R. J.: Classification of carbonate rocks according to their depositional texture.-Amer. Assoc. Petrol. Geol., Mem., no. . ( )
  Encarta World Atlas,: Microsoft edition. ( )
  Fermont, W. J. J.: Discocyclinidae from Ein Avedat (Israel). - Utrecht Micropaleontology Bulletin, no. . ( )
  Flugel, E.: Microfacies Analysis of Limestones. p., Berlin, Springer-Verlag, (Translated by Christenson). ( )
  Frost, S. H. and Langenheim, R. L.: Cenozoic reef biofacies. Tertiary larger and scleractin corals from Chipus. Mexico. p., North Illinois University Press, Dekaib. ( )
  Geel, T.: Recognition of stratigraphic sequences in carbonate platform and slope deposits, empirical models based on microfacies analysis of paleogene deposits in southeastern Spin. - Palaeogeography, Palaeoclimatology, Palaeoecology, no. . ( )
  Hamadani, A., Torabi, H., Piller, W., Mandic, O., Steininger, F. F., Wielandt, U., Harzhauser, M., Nebelsick, J. H. and Schuster, F.,: Oligocene/Miocene sections from Zagros Forland basins of central Iran. - Abstr., th. IAS Regional Meeting of Sedimentol., , Heidelberg. ( ) 
  Hoheneger, J., Yordanova, E., and Tatzreiter, Y.,: Habitates of larger foraminifera on the upper reef slope of Sesko Island, Okinava. - Marine Micropaleontology, no. . ( )
  Jalali M. R.: Stratigraphy of Zagros Basin. - National Iranian Oil Company, Expl. And Prod. Div. Report, no. and . ( )
  James G. A. and Wynd, J. G.,: Stratigraphic nomenclature of Iranian oil consortium agreement area. -Amer. Assoc. Petrol. Geol. Bull., no. .( )
  Jones, B., and Desrochers, A.,: Shallow platform carbonates. - In Walker R. G., and James, N. P.(ed.): Facies Models Response to sea level changes. - geol. Assoc. of Canada, , St. Jones, Newfoundland. ( )
  Lassemi, Y.,: Carbonate microfacies and depositional environment of the Kinkaid Formation (Upper Missisipian) of the Illinois Basin: Ph.D. Thesis. - University of Illinois, U.S.A. p. ( ) 
  Lees, G. M.,: The reservoir rocks of Persian oil fields. - Am. Assoc. Petrol. Geol. Bull., v. , no. 0. ( )
  Leutenegger, S.: Symbiosis in benthic foraminifera, specificity and host adaptation. - J. Foraminiferal Res. No. .( )
  Pedley, M.: Miocene reef facies of Pelagian region (Central Mediterranean region). - In Franseen, E. K., Esteben, M., Ward, W. C., Rouchy, J. M. (eds.): Models for carbonate stratigraphy from Miocene Reef Complexes of Mediterranean Regions. - Soc. Econ. Paleontol. Mineral., Conceptes in Sedimentology and Paleontology, no. . ( )
  Read, J. F.: Carbonate margins of passive (extentional) continental margins: types, characteristics and evolution.- Tectonophysics, no. . ( )
  Read, J. F.,: Carbonate platform facies models. - Am. Assoc. Petrol. Geol. Bull., no. , . ( )
  Reiss, Z. and Hottinger, L.,: The Gulf of Aqaba. –Ecological Micropaleontology, no. p., Berlin. ( )
  Richardson, R. K.: The geology and oil measures of southwest Persia. - J. Inst. Petrol. Tech., no. .( )
  Romero, J., Caus, E. and Rossel, J.: A model for the paleoenvironmental distribution of larger foraminifera based on late Middle Eocene deposites on the margin of the south Pyrenean basin. - Palaeogeography, Palaeoclimatology, Palaeoecology, no. .( )
  Setiavan, J. R.: Foraminifera and microfacies of the type Priabonian. - Utrecht Micropaleontology Bull., no. , .( )
  Seyrafian, A.: Geological study of Siah Makan Field (Asmari Formation). - National Oil Company, Rep., P- , (unpubl.). ( )
  Seyrafian, A.: Microfacis and depositional environments of Asmari Formation at Dehdez area (a correlation across Central Zagros Basin). - Carbonates and evaporates, no. .( )
  Seyrafian, A. and Hamedani, A.: Microfacies and Depositional environment of the Upper Asmari Formation (Burdigalian) North-Central Zagros Basin, Iran. - Jb. Geol. Palaont. Abh., no. , Stuttgart. ( )
  Seyrafian, A. and Hamedani, A.: Microfacies and paleoenvironmental interpretation of the Lower Asmari Formation (Oligocene), North-Central Zagros Basin, Iran. - N. Jb. Geol. Palaont. Mh., no. , Stuttgart. ( )
  Seyrafian, A., Vaziri, H. and Torabi, H.: Biostratigraphy of the Asmari Formation, Burujen area, Iran. - J. Sci. I. R. Iran, no. , Tehran. ( )
  Thomas, A. N.: The Asmari Limestone of southwest Iran. AIOC Report, no. , unpubi. ( )
  Tucker, M. E.: Shallow marine carbonate facies and facies models. - In Berenchley, P. J. and Williams, B. P. J. (eds.): Sedimentology, Recent Development and applied Aspects. –Special Publication, Geological Society of London, no. . ( )
  Tucker, M. E. and Wright, V. P.: Carbonate Sedimentology. - p., Oxford, (Blackwell Sci. Pub.). ( )
  Van Boecha, H. D. E., Lees, G. M., and Richardson, F. D. S.: Contribution to the stratigraphy and tectonic of Iranian ranges. - The structure of Asia, London: . ( )
  Wantland, K. F.,: Distribution of Holocene benthic foraminifera on the Belize Shelf. - In Wantland, K. F. and Pursey iii, W. C. (eds.): Belize Shelf, carbonate sediments, clastic sediments, and ecology. Am. Assoc. of Petroleum Geologists Studies in Geology, no. . ( )
  Wells, A. J.: Lithofacies and geological history of lower Tertiary sediments in southwest Iran. IOOC Report, no. .( )
  Wilson, J.L.: Carbonate Facies in Geological History, p., Heidelberg, (Springer). ( )

 


رسم ستون چینه شناسی و فسیل شناسی.برای دریافت شرایط کاری و قیمت از ساعت 17 به بعد با شماره 09358547794 تماس حاصل فرمایید.

:: برچسب‌ها: رخساره‌هاي زيستي ميكروسكوپي و محيط‌‌هاي رسوبي سازند آسماري ,

مطالب مرتبط با این پست :

می توانید دیدگاه خود را بنویسید


نام
آدرس ایمیل
وب سایت/بلاگ
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

آپلود عکس دلخواه:








رسم ستون چینه شناسی و فسیل شناسی.برای دریافت شرایط کاری و قیمت از ساعت 17 به بعد با شماره 09358547794 تماس حاصل فرمایید.

نام :
وب :
پیام :
2+2=:
(Refresh)

تبادل لینک هوشمند

برای تبادل لینک ابتدا ما را با عنوان رسم ستون فسیل شناسی و چینه شناسی و آدرس stratigraphiccolumn.LXB.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.






RSS

Powered By
loxblog.Com